یه شب تو خواب وقته سحر شهزاده ايی زرين کمر
نشسته بر اسب سفيد مي یومد از کوه و کمر
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
کاشکی دلم رسوا بشه دريا بشه اين دو چشم پرآبم
روزی که بختم وا بشه بی یار بشه اون که آمد به خوابم
شهزاده ی رویای من شاید تویی
اونکس که شب در خواب من آید تویی ...
از خواب شیرین ناگه پریدم دیگر ندیدم اورا کنارم ای خدا
جانم رسیده از غصه بر لب هر روز و هر شب در انتظارم ای خد ا
8 امتیاز + / 0 امتیاز - 1393/03/19 - 22:18
دیدگاه
nima0bx

اینوسیدشهاب میخونه
خیلی دوسش دارم

1393/03/20 - 00:06

باز نشر توسط